وانا باردو، دخترخوانده نوجوان شیطون، پدر ناتنی خود را برای یک جلسه خصوصی اغوا می کند، در حالی که آنا نیکول وست، نامادری او، در اتاق کناری است. وانا به طرز ماهرانه ای پدرخوانده اش را قبل از اینکه در یک برخورد وحشیانه و پرشور مورد لعنت قرار بگیرد، با یک دمنوش شگفت انگیز خوشحال می کند.