سرنوشت، یک زن آبنوس شرم آور، معشوقش رافائل را با یک بادبزن گلو عمیق شگفت انگیز درمان می کند. پس از یک سواری پرشور، او مشتاقانه شفت ضخیم او را به عمق گلوی خود می برد و او را در خلسه رها می کند. این برخورد بین نژادی به یک کام شات داغ و نامرتب صورت ختم می شود.