در حالی که خریداران شلوغ جمعه سیاه فروشگاه را شلوغ می کردند، یک نوجوان شیطون دزدکی وارد اتاق تعویض لباس شد. او نمی دانست، اما یک غافلگیری در انتظارش بود. یک غریبه قد بلند و تاریک ظاهر شد، بسته چشمگیر او او را مجذوب خود کرد. او مشتاقانه در یک برخورد فراموش نشدنی افراط کرد و او را طلسم کرد.