قبل از رفتن به سر قرار، خواهر ناتنی ام را در حال تغییر شلوار جین تنگش دیدم. مشتاق کمک، او را با لباسش مسخره کردم. زیپ شلوار جینش را باز کردم، او با یک دمپایی شگفت انگیز من را شگفت زده کرد. ما پایین آمدیم و در موقعیت های مختلف کثیف شدیم و او را با کرم خیس کردیم.