خروس چاق و پیر پدرخوانده ام باشگاه ورزشی من است. هر روز به آن می جهم، اما او بیش از حد علاقه مند می شود. او مشتاقانه برای جلوگیری از پدر شدن من، من را برای یک سواری وحشیانه به خارج از منزل می برد. همسایه ما به او نگاه می کند، اما او برای من سورپرایز دارد.