دخترخوانده دوست داشتنی الکسیا آندرس با پدر ناتنی خود روبرو می شود، چشم هایش روی شلوار برآمده او قفل شده است. او به دنبال یک چیز است - رای او و خروس بزرگش. پس از متقاعد کردن، او به آنچه می خواهد می رسد و آن را در گلوی خود عمیق می کند. اوج؟ یک صورت داغ.