میرلا منصور شرمگین هوس یک مهمانی تاب وحشیانه در ریودوژانیرو دارد. او مشتاق است که او را راضی کند، اما حجب میزبان صبر او را آزمایش می کند. او دو برادر را اغوا می کند، خروس بزرگی به اشتراک می گذارد و او را راضی می گذارد و آنها در شکار خوش شانس خود غوطه ور می شوند.