آماندا بلوچی، یک سبزه خمیده، از فرارهای در فضای باز لذت می برد. او قبل از اینکه ماهرانه شریک زندگی خود را خوشحال کند، با سینه های طبیعی بزرگ خود مسخره می کند. او را در دختر گاوچران سوار می کند و در حالی که او به بیدمشک مشتاقش فرو می رود، ناله هایش در حومه شهر می پیچد.