دختر بی تنه مولی برادر ناتنی بی شرم خود را در حین عمل دستگیر کرد. او با او روبرو شد و دارایی های پر جنب و جوش خود را آشکار کرد. او که هوس آزادی داشت، او را متقاعد کرد که کمک کند. او موافقت کرد و منجر به یک برخورد داغ و تبادل شفاهی شد که به یک شگفتی نامرتب ختم شد.